پشت در مانده و رانده ایم...
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۱ ق.ظ
ما را کنار آینه تنها گذاشتند
سنگی بزرگ در دل مان جا گذاشتند
مارا شبیه کودک جا مانده پشت در
زانو زده به حال تمنا گذاشتند
فریاد می زدیم که - دیوانه نیستیم-
انگشت هیس بر دهن ما گذاشتند
تصمیم داشتیم فقط زندگی کنیم
بی آب و بی هوا، مگر آنها گذاشتند؟
چه محرمانه عرف شکستند واژه ها
بر خلسه های هر شب مان پاگذاشتند
می خواستم بچینم اش، او با اشاره گفت:
گل را فقط برای تماشا گذاشتند
بر خالقان شعر هزاران درود باد
که در قبال درد غزل را گذاشتند
۹۲/۰۹/۲۳