.
سال 1396 !!!
باورت میشه؟ سال نود و ششه
.
شاید یکروزی این حرفام منو یاد تو بندازه
بفهمی عاشقت بودم، بدون حد و اندازه...
.
یه برگه نوشتم و گذاشتم توی کیفم, پاش امضا و تاریخ زدم
گفتم چند سال دیگه یادگاری میشه,
الان هجده سال از اون روز میگذره , سال هفتاد و هشت !
.
آهای عزیزم! ببین! داره میگذره، به همین آسونی
هیچ کاری هم نمیشه کرد , همین