شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ، در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...

شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ، در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...

Instagram
شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را
پیام های کوتاه

شعر زیبای عاشقانه

يكشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۴۰ ق.ظ


کاش می شد شبی زمستانی

 با تو در کوچه ای قدم بزنم


تو برایم غزل بخوانی و من 

برایت از عشق دم بزنم


با منی... ترس را بران از خود؛ 

من از آن مردهای غیرتی ام !


یک نفر عاشقت شود کافیست

 تا که یک شهر را بهم بزنم!


می نویسم برای عشق خودم ...

برسد دست لیلی از مجنون


می شود با تو قصه ای زیبا

 در دل قصه ها رقم بزنم


گاه ویران شدن کمی خوب است 

من خراب تو و نگاه تو ام


می توانم ز بس که ویرانم، 

طعنه ای هم به ارگ بم بزنم


مقتدر تر ز شخص نادر شاه، 

عالمی را بدست میگیرم


بتوانم اگر که قلب تو را 

هم به نام خودِ خودم بزنم


ای بحق حسین باشد که 

من و تو آخرش به هم برسیم


نذر امسال من تویی باید،

 گرهی گوشه ی علم بزنم...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی