شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ، در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...

شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد ، در دام مانده باشد صیاد رفته باشد ...

Instagram
شعر و غزل و آه و درد و زجر، میکشیم همه اینها را
پیام های کوتاه

۱۶ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است



یه قبله پشت چشماته / که مغناطیس ُ رد کرده


شبای قبل تو باید / به این تقویم برگرده


کنار قلب تو مثل ِ / یه مَردم رو به خوشبختی


تو احساسی بهم میدی / شبیه ِ غیرت ِ تختی


تو می پوشونی موهاتو / غروب غنچه وا میشه


یه مرد از دامن پاکِت / طرفدار ِ خدا میشه


به عشقم مرهمی خانوم / مثه گلدسته و کاشی


فدای اون حَیاتونَم / خانومی که شما باشی


میدونم گاهی از دستم / شبا با بغض میخوابی


نمی فهمم چی کم داری /چرا انقدر بی تابی


ازم بگذر اگه راحت / نگفتم دوستت دارم


اگه غمگین بشی از من / گره میفته تو کارم


چه معمولیه رفتارم / کنار قلب خوش نامت


ولی باور بکن خانوم / هنوزم سخت میخوامت

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۹:۰۷
محمد






ما را کنار آینه تنها گذاشتند
سنگی بزرگ در دل مان جا گذاشتند

مارا شبیه کودک جا مانده پشت در
زانو زده به حال تمنا گذاشتند

فریاد می زدیم که - دیوانه نیستیم-
انگشت هیس بر دهن ما گذاشتند


تصمیم داشتیم فقط زندگی کنیم
بی آب و بی هوا، مگر آنها گذاشتند؟

چه محرمانه عرف شکستند واژه ها
بر خلسه های هر شب مان پاگذاشتند


می خواستم بچینم اش، او با اشاره گفت:
گل را فقط برای تماشا گذاشتند

بر خالقان شعر هزاران درود باد
که در قبال درد غزل را گذاشتند
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۱
محمد




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۹:۰۰
محمد
 حامد بهداد در پرتقال خونی میخاند





مدت زمان: 1 دقیقه 17 ثانیه

بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد

به جون خسته ام بازم تب اومد

بازم از ناله ی خونین قلبم

خدایا بانگ یارب یارب اومد

شب اومد باز شب اومد باز شب اومد

به جون خسته ام بازم تب اومد

هوا تاره چراغم سوت و کوره

تنم داره میسوزه مثل پونه

خدایا یار من کی برمیگرده

آخه این از خداوندی به دوره

هوا تاره چراغم سوت و کوره

تنم داره میسوزه مثل پونه

خدایا یار من ئکی برمیگرده

آخه این از خداوندی به دوره

چه کرد و مریضی دارم امشب

چه درد ناله خیزی دارم امشب

خدایا این حبیبه یا طبیبه

چه مهمون عزیزی دارم امشب

بازم آفتاب غروب کرد و شب اومد

به جون خسته ام بازم تب اومد

بازم از ناله ی خونین قلبم

خدایا بانگ یارب یارب اومد

شب اومد باز شب اومد باز شب اومد

به جون خسته ام بازم تب اومد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۴:۲۲
محمد


زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۰:۴۹
محمد


مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۰۰:۴۹
محمد